قضاوت های حضرت علی
نویسنده:
محمدتقی شوشتری
مترجم:
محمد علی شیخ
امتیاز دهید
امام علی ولی امر مسلمین پس از رسول اکرم میباشد که در دوران های خلفای سه گانه در امور حکومتی دخالتی نمیکرد، اما در جاهایی که از ایشان تقاضا میشد در امور مسلمین نظارت میکرد.
کتاب حاضر مجموعه ای از قضاوت های حیرت انگیز امیرالمومنین است.
کتاب حاضر مجموعه ای از قضاوت های حیرت انگیز امیرالمومنین است.
آپلود شده توسط:
mohsen_3412
1391/06/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قضاوت های حضرت علی
مولا مشکی است هم خود انتشار شعور و زیبایی میکند،و هم دیگران را ودار به اقرار این زیبایی میکند،(ادیان الهی ومذاهب دیگر)شعوری پراکنده در کل هستی،که طالبان هدایت،انسانیت،آگاهی،و........را دست میگیرد تا به مقام الهیشان برساند. نور عشق بر همه یکسان بتافت***سنگ یک نوع نیست تا همه گوهر شوند.مولانا
از علی آموز اخلاص ،عمل***شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا ،بر پهلوانی دست یافت***زود شمشیری بر آاورد وشتافت
او خدو انداخت بر روی علی***افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی. که روی ماه***سجده آرد پیش او در سجده گاه
در زمان انداخت ،شمشیر آن علی***کرد اندر غزایش،کاهلی
آن چه دیدی اینچنین خشمت نشست***تا چنان برقی نمود و بازجست
در شحاعت ،شیر ربانیستی. *** در مروت ،خود که داند کیستی؟
ای علی که جمله عقل ودیده ای***شمه ای وا گو از آنکه دیده ای
باز گو ای باز عرش ،خوش شکار***تا چه دیدی این زمان از کرد گار
چون تو بابی ،آن مدینه علم را***چون ،شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای ،باب رحمت تا ابد***بار گاه ماله کفوا احد
در محل قهر این رحمت ،ز چیست***اژدها را ،دست دادن راه کیست؟
گفت ،من تیغ از پی حق میزنم***بنده ی حقم، نه مامور تنم
که نیم،کوهم ز حلم و صبر وداد***کوه را کی در رباید ،تند باد؟
آنکه از بادی رود ،از جا ،خسی ست***زانکه باد ناموافق،خود بسی ست
باد خشم و باد شهوت باد آز***برد او را که نبود اهل ،نماز
جز به یاد او ،نجنبد میل من***نیست جز ،عشق احد سر خیل من
خشم بر شاهان ،شه و بر من غلام***خشم را هم بسته ام ،زیر لگام.
از مولانا بسیار مختصر
مخصوصاً بعضی از قسمتهاش هست که واقعاً مجذوبش می شم.. اینکه واقعاً چقدر قضاوت های حضرت، عجیب و حیرت انگیزه..:baaa:
بیا تا مهربانی پیشه سازیم به مشتی زرق و برق خود را نبازیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان که گردید جمعشان این طور پریشان
چرا فامیلها از هم جدایند چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر می گریزد برادر با برادر می ستیزد
چرا دختر زمادر ننگ دارد پدر با بچه هایش جنگ دارد
چرا مهر و محبت کیمیا شد همه دوستی رفاقتها ریا شد
نبینیم خنده ای بر روی لبها نه روز آرامشی داریم نه شبها
نه کس را لحظه ای آسوده بینی به صد کار جمله را آلوده بینی
نه پولدار را زپولش لذتی است نه نادار را به جایی عزتی هست
نه آسایش نه آرامش نه راحت همه مشتاق یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست پر است دلها و جای درد دل نیست
همه درگیر نوعی اضطرابند چو نفرین گشته دائم در عذابند
به خود آیید عزیزان راه کج شداز این رو زندگانیها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی شده این زندگانی زنده مانی
همه چیز هست و روز خوش نبینیم مدام سر در گریبان می نشینیم
به ظاهر خانه ها مان کاخ شاه است درونش یک جهان اندوه و آه است
در و دیوارها کاشی و سنگ است ولی هر خانه یک میدان جنگ است
تمام خیر و برکتها بر افتاد طبیعت با شما مردم در افتاد
چرا این گونه شد؟ از من کنید گوش شده مهر و محبتها فراموش
دگر از بذل و بخششها اثرنیست ز انصاف و مروتها خبر نیست
شده نایاب صفا و مهربانی تعارفهاهمه سرد و زبانی
عمو جان,خاله جان دیگر نگوییم برای مرگ هم در آرزوییم
یکی حج می رود سالی دو سه بارکنارش خواهرش نادار و ناچار
یکی با سود پولهای نزولی رود مکه به امید قبولی
یکی از کربلا و شام گوییدبرای فخر بر اقوام گوید
یکی نازد به ماشین و به باغش یکی باد تکبر در دماغش
یکی انگار از بینی فیل است ز بس خودخواه و مغرور و بخیل است
یکی وقتی به ماشینش سوار است فقط مثل بتی از زهر مار است
چنان در غبغبش باد غرور است که گویی از نژاد سلم و تور است
تمام کارها گشته ریایی نجابت شد عوض با بی حیایی
بزرگترها ندارند احترامی به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب و کار خود را به فکرند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد اگر باری بود یاری نباشد
فقط دنبال نفع و کار خویشند به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال و نه حرامندهمه دارند ولی نعمت زوالند
برای پول درآرند چشم هم را به هر گندی نمایند پر شکم را
ز بس حرص و طمع در سینه دارندمدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند برادرها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده سر دماغ است سر میراث,دعوا داغ داغ است
همه در عالمی دیگر بگردندعبوس و مسخ و بی احساس و سردند
چنین مردم دگر خیری نبینند اگر قارون شوند ,باز هم همینند
خلاصه دوستان دانید چه کاریم همگی بر خر شیطان سواریم
بیا تا راه دیگر پیش گیریم سراغ از اصل و ذات خویش گیریم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم غرور و کینه را از خود برانیم
بیا تا دست یکدیگر بگیریم ضمانت نیست تا فردا نمیریم
در کوه خرابات یکی میر نشد از مردن آدمی زمین سیر نشد
گفتم که به پیری برسم,توبه کنم بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد
همون اولش ساعت 2 یا 3 ظهر بود اون موقع ارگان ها تعطیل هستند
اما قد موهای سرت توی دادگاه و سازمان تبلیغات اسلامی اشنا دارم
اما یک سوال این همه سنگ این سایت رو به سینه میزنید از صبح دارید توی سر و کله هم میکوبیم مدیر این سایت به یک نفرتون ارزش داد که باید 2 تا نظر بزاره؟
همین سراب ی بلده؟ صرفا نظراتتونو حذف کنه و به شخصیتتون توهین کنه چرا نمیاد توضیح بده
واقعا فکر کنید به این مسائل
اتفاقا دین نیاز داره که ازش دفاع بشه و خود دین هم به من اجازه داده ازش دفاع کنید سند محضری هم دارم قران کریم
عب نداره بزار سراب هرکاری دوست داره بکنه به قول مالک به تیر خیمه معاویه میکوبم اگر دوستان پشتمان را خالی نکنند این خیمه را خراب خواهیم کرد 5 شکایت از 5 شهر مختلف چیزی نیست که بتونن ازش راحت فرار کنن
میدونید که در قدم اول شکایت مطرح میشه به صورت کیفری
در مرحله دوم دادستام به عنوان مدعی العموم وارد میشه و به پلیس سایبری دستور کتبی میده و اونها معین میکنن که سایت داره از چه شهری ساپورت میشه
در مرحله سوم اینها باید بیان جواب کاراشونو بدن و اگر مصدایق مشخص ومهرز بشه به لطف خدا کاخ معاویه خواهد ریخت و فیلتر خواهد شد
دوره ی ارزانی است ...! چه شرافت ارزان, تن عریان ارزان و دروغ ازهمه ارزانتر ...!
آبرو قیمت یک تکه نان ...! وچه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان ...!!!!
بله ما باید سعی کنیم با مدارا و آرامش بحث کنیم . اما طرف بحث هم باید اینو در نظر داشته باشه و بحث عادلانه بکنه . با توهین که نمیشه چیزی رو اثبات کرد .